عریشفرهنگ مترادف و متضاد۱. کجاوه، محمل، هودج ۲. آلونک، کاشانه، کلبه، کومه، لانه ۳. سایبان، مظله ۴. چادر، خیمه
عریشلغتنامه دهخداعریش . [ ع َ ] (اِخ ) (الَ ...) شهری است که اولین عمل مصر از ناحیه ٔ شام بر ساحل دریای روم و در میان رمل و ریگستان بوده است . و در وجه تسمیه ٔ آن گویند آنگاه که
عریشلغتنامه دهخداعریش . [ ع َ ] (ع اِ) کزابه . (منتهی الارب ). کجاوه و چیزی شبیه به هودج . (ناظم الاطباء). مرکبی چون هودج که آن را ازبرای زنان سازند تا بر شترنشینند. (از اقرب ال
عریشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سایهبانی که از چوب و شاخۀ درخت برای محافظت خود از گرما و آفتاب میسازند؛ کومه؛ کلبه.۲. داربستی که شاخههای درخت انگور را بر آن میآویزند.
عریشیلغتنامه دهخداعریشی . [ ع َ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن فتح عریشی ، مکنی به ابوالعباس . شاعر و فقیه و محدث بود، و نسبت وی به شهر عریش مصر است . پسرش ابوالفضل شعیب بن احمد و نو
ابوعریشلغتنامه دهخداابوعریش .[ اَ ع َ ] (اِخ ) ناحیتی است بحدیده ٔ یمن به شش ساعتی ساحل بحر احمر. در قدیم این ناحیت تابع حکومت یمن بود و در مائه ٔ دوازدهم امارتی مستقل داشت و1288 ه