عفصیلغتنامه دهخداعفصی . [ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن بالویه عفصی مکنی به ابوحامدمحدث بود و حدیث را نزد ابوعبداﷲ بوشنجی در نیشابور، و محمدبن ایوب در ری ، و بشربن موسی و عبداﷲبن ا
عفصیلغتنامه دهخداعفصی . [ ع َ ف ِ ] (حامص ) دندی . گسی . عفوصت . قبض . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عَفِص شود.
عفصیلغتنامه دهخداعفصی . [ ع َ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عفص . آنچه طعم و مزه ٔ «عفص » داشته باشد یا به رنگ آن بود. و رجوع به عفص شود. || (اِ) باشق و باز، و گویند پرنده ای است کوچ