عصاقیاءلغتنامه دهخداعصاقیاء. [ ع َ ] (ع اِ) شور و فریاد و خروش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عصاقیة. و رجوع به عصاقیة شود.
عقاقیرلغتنامه دهخداعقاقیر. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عَقّار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اسم جنس ادویه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). هر گیاه که بدان تداوی کنند. مفردا
عقاقیریلغتنامه دهخداعقاقیری . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقاقیر. رجوع به عقاقیر شود. || عقاقیرفروش . صیدلانی . دوافروش . عطار. پیله ور. پیلور. (یادداشت مرحوم دهخدا).