urgeدیکشنری انگلیسی به فارسیخواستن، انگیزش، مناسبت، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن
ویرurgeواژههای مصوب فرهنگستانتکانهای کمابیش ناگهانی که فرد را به سوی اعمالی مانند نوشیدن الکل و مصرف مواد سوق میدهد
ویرسواریurge surfingواژههای مصوب فرهنگستانشیوهای از مدارا که در آن به مُراجع آموزش داده میشود تا بدون تسلیم شدن به ویر یا جنگیدن با آن از شدت ویر بکاهد و بر آن مسلط شود
ویرگردانیurge managementواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی و پذیرش و پیشبینی ویر بهنحویکه بتوان آن را پاسخی هیجانی و روانشناختی به محرکهای بیرونی مرتبط با مصرف تلقی کرد