عدنلغتنامه دهخداعدن . [ ع َ ] (اِخ ) (به عبری نعمت دار) موضع آدم و مقر حوا قبل از سقوط. معلوم نیست که درکجا بوده است لکن دو نهر از نهرهای آن یعنی فرات و دجله مشهور است و بعضی ب
عدنلغتنامه دهخداعدن . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) جاودان . جاودانی . جنات عدن ای ، اقامة. (ناظم الاطباء).- بهشت عدن ؛ بهشت اقامت . جنات عدن : یکی چون بهشت عدن ، یکی چون هوای دوست یکی چ
عدنلغتنامه دهخداعدن . [ ع َ ] (ع مص ) اقامت کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || همیشه بودن به جایی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات
عدنلغتنامه دهخداعدن . [ ع َ دَ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای مشهور عربستان واقع بر ساحل دریای هند از جانب یمن . منطقه ای است که تا حدودی کم آب است ، آب مشروب آنها از چشمه و رود ت
عدنگلغتنامه دهخداعدنگ . [ ع َ دَ ] (ص ) مردم ابله ونامطبوع و نادان را گویند. (از آنندراج ) (برهان ).
عدن ابینلغتنامه دهخداعدن ابین . [ ع َ اَب ْ ی َ ] (اِخ ) جزیره ای است به یمن که ابین بدان اقامت گزیده است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عدن لاعهلغتنامه دهخداعدن لاعه . [ ع َ دَ ن ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از نزدیک عدن ابین . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
عدنةلغتنامه دهخداعدنة. [ ع َ دَ ن َ ] (اِخ ) موضعی است به نجد در جهت شمال . (معجم البلدان ). || پشته ای است نزدیک ملل . (منتهی الارب ).