undoدیکشنری انگلیسی به فارسیلغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، باز کردن
واگَردundoواژههای مصوب فرهنگستانیکی از گزینههای نوار گزینه که باعث خنثی شدنِ آخرین فرمانِ اجراشده میشود
undoingدیکشنری انگلیسی به فارسیلغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، باز کردن