عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع َ ] (ع ص ) حرب سخت . (منتهی الارب ). جنگ سخت . (ناظم الاطباء). || کار دشوار بی سروپای . (منتهی الارب ). کاردشوار بی سروته . (ناظم الاطباء) (از اقرب ال
عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع َ ] (ع مص ) محو وناپدید شدن کتاب . (از منتهی الارب ). کهنه و مندرس گشتن کتاب و نامه . (از اقرب الموارد). || ناپدید و بی نشان کردن و پنهان نمودن چیزی ر
عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع َ م َ ] (ع مص ) سخت گردیدن و سیاه شدن و تاریک گشتن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَمس . عَماسة. عُموس .
عمسلغتنامه دهخداعمس . [ ع ُ / ع ُ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَماس . رجوع به عماس شود. || ج ِ عَموس . رجوع به عموس شود. || ج ِ عَمیس . رجوع به عمیس شود.
جعمسةلغتنامه دهخداجعمسة. [ ج َ م َ س َ ] (ع مص ) یک بار غائطکردن . (منتهی الارب ). رجوع به جعامیس و جعموس شود.
جعموسلغتنامه دهخداجعموس . [ ج ُ ] (ع اِ) پلیدی مردم و غیر آن . (منتهی الارب ). غائط. گوه . گه . فضله . ج ، جعامیس . رجوع به جعامیس و جعمسه شود.
عموسلغتنامه دهخداعموس . [ ع َ ] (ع ص ) کاربی سروپای و دشوار که اصلاح آن ممکن نباشد. (منتهی الارب ). کاری که انجام شدنی نباشد و بر اصلاح آن راهی یافت نشود. (از اقرب الموارد). ||
عموسلغتنامه دهخداعموس . [ ع ُ ] (ع مص ) سخت گردیدن و سیاه شدن و تاریک گشتن روز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَمس . عَماسة. رجوع به عمس و عماسة شود.