عمملغتنامه دهخداعمم . [ ع َ م َ ] (ع اِمص ) کلانی جثه در مردم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بسیاری . (منتهی الارب ). کثرت . (اقرب الموارد) : زین عمم در خون و د
عمملغتنامه دهخداعمم . [ ع ُ م َ ] (ع اِ) تمام جسم و مال و جوانی . (از اقرب الموارد): استوی علی عممه ؛ برابر شد بتمام جسم و مال و شباب خود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ||