عماللغتنامه دهخداعمال . [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِل . رجوع به عامل شود. حکام . (ناظم الاطباء). آنان که در دیوان یا دستگاهی به کاری گمارده شده اند. تحصیل داران و کسانی که
عمالجةلغتنامه دهخداعمالجة. [ ] (اِخ ) نام فرقه ای است از ولدة، در جبل سمعان ، از نواحی حلب . این فرقه دارای بیست خیمه باشند. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة).
عمالةلغتنامه دهخداعمالة. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) نیک کارکن و هوشیار گردیدن شتر و امثال آن . (از ناظم الاطباء) . عَمَل . رجوع به عمل شود. || (اِ) مزد کارکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاط
عمالةلغتنامه دهخداعمالة. [ ع َم ْ ما ل َ ] (ع ص )زیرک و باهوش در مورد شتر و نظایر آن . (از تاج العروس ) (از ذیل اقرب الموارد از اساس ) (از متن اللغة).
عمالةلغتنامه دهخداعمالة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن و اجرت عمل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عُملة.
عمالةلغتنامه دهخداعمالة. [ ع ُ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن و اجرت عمل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عُملة.