عناقلغتنامه دهخداعناق . [ ع َ ] (اِخ ) دختری است که اول بار از آدم و حوا متولد گردید. رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 1 ص 21 شود.
عناق الارضلغتنامه دهخداعناق الارض . [ ع َ قُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) جانوری است از دواب که سیاه گوش نامندش . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جانوری که سیاه گوش نامند، و یا جانوری شبیه به ف
عناقةلغتنامه دهخداعناقة. [ ع َ ق َ ] (اِخ ) آبی است غنی را، یا موضعی است نزدیک ضریة. (منتهی الارب ). آبی است ازآن ِ غنی . رجوع به معجم البلدان شود.
عناقةلغتنامه دهخداعناقة. [ ع َ ق َ ] (ع اِمص ) نومیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
عناقیدلغتنامه دهخداعناقید. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُنقود. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ عِنقادو عُنقود. (آنندراج ). رجوع به عنقاد و عنقود شود.