عنلغتنامه دهخداعن . [ ع َ ] (اِ) در تداول عامه و زبان کودکان ، براز. غایط. گه . گوه . اَن . و گه نیز بصورت صفت برای آدم بد یا چیز نامرغوب و بسیار بد به کار رود. (از فرهنگ لغات
عنلغتنامه دهخداعن . [ ع َ ] (ع اِ) بمعنی جانب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). و آن در سه مورد بکار رود: الف - هرگاه حرف «من » بر آن داخل
جعنلغتنامه دهخداجعن . [ ج َ ] (ع اِ) درهم کشیدگی و فروهشتگی در پوست و جسم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). از این ماده فعل بکار نمیرود.
عنججلغتنامه دهخداعنجج . [ ع َ ج َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). عظیم . (اقرب الموارد).
عنجلغتنامه دهخداعنج . [ ع َ ن َ ] (اِخ ) نام جد محمدبن عبدالرحمان که از کبار تبع تابعیان است . (منتهی الارب ).
عنجلغتنامه دهخداعنج . [ ع َ ن َ ] (ع اِمص ) اسم است عَنْج را. (از منتهی الارب ). اسم است از مصدر عَنْج . (از اقرب الموارد). رجوع به عَنْج شود. || (ص ، اِ) پیر کلانسال . (منتهی
عنجلغتنامه دهخداعنج .[ ع َ ] (ع مص ) کشیدن سوار، مهار شتر را تا سپسایگی بازگرداند، و آن نوعی از ریاضت شتران است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مهار شتر را