عترلغتنامه دهخداعتر. [ ع َ ت َ ] (ع اِمص ) سختی . شدت . (اقرب الموارد). || توانایی قوت در حیوان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عترلغتنامه دهخداعتر. [ ع َ ] (ع مص ) استوار کردن نیزه و جز آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || لرزیدن و جنبیدن نیزه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). برخیزانیدن نیزه و برداشت
عترلغتنامه دهخداعتر. [ ع ِ ] (ع اِ) اصل و در مثل است عادت بعترها. در حق شخصی گویند که به سوی خلق قدیم خود بازگردد، عادت الی عترها؛ یعنی به اصل خود بازگشت در حق کسی گویند که بخو
کعترلغتنامه دهخداکعتر. [ ک ُ ت ُ ] (ع اِ) مرغی شبیه به گنجشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کعترةلغتنامه دهخداکعترة. [ک َ ت َ رَ ] (ع مص ) خمان رفتن چون مستان ، منه کعتر فی مشیه کعترة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت دویدن . || شتاب کردن در رفتار. (منتهی الارب
عترةلغتنامه دهخداعترة. [ ع ِ رَ] (ع اِ) عترت . فرزندان و اخص اقارب مرد یا اهل بیت قریب یا خویشان او از اقارب باشند یا از اباعد: نحن عترة رسول اﷲ. (ابوبکر بنقل منتهی الارب ). عتر
عترسلغتنامه دهخداعترس . [ ع َ رَ ] (ع ص ) مردی استوارخلقت گرداندام . تن دار سطبر بندهای اعضا. (منتهی الارب ). الحادر الغلیظ الخلق العظیم الجسیم العبل المفاصل من الناس . (اقرب ال