علنلغتنامه دهخداعلن . [ ع َ ل َ ] (از ع ،ص ، اِ) مأخوذ از عربی ، با تغییر حرکت لام از کسره به فتحه . آشکارا. ضد سرّ. (غیاث اللغات و آنندراج از صراح و شرح نصاب ). و رجوع به عَل
علنلغتنامه دهخداعلن . [ ع َ ل َ ] (ع مص ) پیدا گردانیدن . (از منتهی الارب ). پیدا و آشکار کردن . (ناظم الاطباء). || آشکار گردیدن .(منتهی الارب ). پدید آمدن و پخش شدن (خلاف نهان
علنلغتنامه دهخداعلن . [ ع َ ل ِ ] (ع ص ) آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء). ظاهر و منتشر و خلاف مخفی . (از اقرب الموارد).و متداول فارسی زبانان ، عَلَن . رجوع به عَلَن شود.
علنکدلغتنامه دهخداعلنکد. [ ع َ ل َ ک َ ] (ع ص ) درشت و رست و سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نون آن زائد است . (از اقرب الموارد).
علنکزلغتنامه دهخداعلنکز. [ ع َ ل َ ک َ ] (ع ص ) مرد درشت اندام سطبر و سخت و پرگوشت بزرگ جثه . (منتهی الارب ). مرد سخت و بزرگ . و نون آن زائد است . (از اقرب الموارد). عَلکز. و رجو
علنکسلغتنامه دهخداعلنکس . [ ع َ ل َک َ ] (ع ص ) بسیار و انبوه : شَعر علنکس ؛ کثیر متراکب . (از اقرب الموارد). عِلّکس . و رجوع به علکس شود.