علیینلغتنامه دهخداعلیین . [ ع َ لی یی ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلی ّ درحال نصب و جر. || بلندمرتبه و رفیع و عالی . || (اِ) آسمان مکوکب . (ناظم الاطباء).
علیینلغتنامه دهخداعلیین . [ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از عطیات ، از بنی عطیة، که یکی از قبایل بادیه ٔ شرق الاردن باشد. (از معجم قبائل العرب عمررضا کحالة ج 2 ص 820 از تاریخ شرقی ا
علیینلغتنامه دهخداعلیین . [ ع ِل ْ لی یی ] (ع ص ، اِ) ج ِ عِلّی ّ در حال نصب و جر. رجوع به عِلّی ّ و عِلّیون شود. || (اِخ ) طبقه ٔ بالایین بهشت . (از اقرب الموارد). جایی به آسمان
علیینفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بهشت برین؛ طبقۀ بالایی بهشت.۲. آسمان.۳. عالم بالا؛ عالم فرشتگان.
اعلی علیینلغتنامه دهخدااعلی علیین . [ اَ لا ع ِل ْ لی یی ] (اِ مرکب ) بالاترین جایها به بهشت . (یادداشت بخط مؤلف ). بالاترین . برتر برترین . برین برین .
طاوس علیینلغتنامه دهخداطاوس علیین . [ وو س ِ ع ِل ْ لی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طاوس بهشتی : پس برآمد پوستش رنگین شده که منم طاوس علیین شده .مولوی .
علیانلغتنامه دهخداعلیان . [ ع َل ْ ] (ع ص )مرد دراز تن آور. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مرد دراز تن آور که درازی وی بی تناسب باشد. (ناظم الاطباء).
علیانلغتنامه دهخداعلیان . [ ع ُل ْ] (ع اِ) دیباچه و عنوان کتاب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). و نیز رجوع به عُلوان شود.
علیانلغتنامه دهخداعلیان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) ابن أرجب بن دعام اکبر. جدی است جاهلی و یمانی ، اصل او از همدان است و از فرزندان او قبایل و بطونی پیدا آمده است . (از الاعلام زرکلی چ