علی عبدریلغتنامه دهخداعلی عبدری . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبدالرحمان بن محرز عبدری . مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی است . وی از اهالی جزیره ٔ میورقة بود و به مشرق رفت و
علی عبدریلغتنامه دهخداعلی عبدری . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل بن احمدبن جعفربن محمدبن صالح بن حسان بن حصن عبدری . مشهور به ابن مقلة و مکنی به ابوالحسن . ادیب و عروضی
علی عبدیلغتنامه دهخداعلی عبدی . [ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن عبدی . مکنی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. وی قاضی واسط بود و در سال 372 هَ . ق . در همین شهر متولد شد. در حد
علی عبدیلغتنامه دهخداعلی عبدی . [ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل عبدی . مکنی به ابوالحسن . از بنی عبدالقیس است . رجوع به علی عبدری (ابن حسن بن اسماعیل بن احمدبن جعفربن ...)
علی عبدیلغتنامه دهخداعلی عبدی . [ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن عقیل بن احمدبن علی بغدادی همام عبدی . مکنی به ابوالحسن . وی شاعر بود و به دمشق نزد الملک العادل رفت و مدتی «امجد» حا