عبدالملکلغتنامه دهخداعبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن هشام بن ایوب الحمیری المعافری . رجوع به ابن هشام عبدالملک و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبدالملکلغتنامه دهخداعبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن قریب بن علی بن اصمع الباهلی ، مکنی به ابوسعید و معروف به اصمعی . رجوع به اصمعی و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبدالملکلغتنامه دهخداعبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالملک بن شهید القرطبی ، مکنی به ابومروان و ملقب به ابن شهید.رجوع به ابن شهید ابوعامر و نیز الاعلام زرکلی ش
عبدالملکلغتنامه دهخداعبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یوسف بن جوینی ملقب به امام الحرمین . رجوع به ابوالمعالی جوینی عبدالملک و امام الحرمین شود.
عبدالملکلغتنامه دهخداعبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن نوح بن نصربن احمد السامانی ، مکنی به ابوالفوارس . پس از مرگ نوح پسر ارشدش امیر رشید عبدالملک به امیری رسید و او پس ا