عبیرلغتنامه دهخداعبیر. [ ع َ ] (ع اِ) نوعی از خوشبوهای خشک که بر جامه پاشند. (آنندراج از صراح ) (غیاث اللغات ). نام خوشبوی که از صندل و گلاب و مشک سازند. (آنندراج از منتخب ) (غی
عبیرآبادلغتنامه دهخداعبیرآباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دامغان ، واقع در ده هزارگزی جنوب باختری دامغان . و هفت هزارگزی ایستگاه . هوای آن معتدل است و
عبیرآبادلغتنامه دهخداعبیرآباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. در جلگه واقع است . و هوای آن معتدل است و 3