عشرتلغتنامه دهخداعشرت . [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ) عِشْرة. مصاحبت کردن . معاشرت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). الفت و مصاحبت . (ناظم الاطباء). خوش زندگانی کردن با هم . (غیاث ). سازگاری .
عشرت طلبدیکشنری فارسی به انگلیسیbacchanal, epicurean, free-living, hedonist, roué, sybarite, voluptuary, sybaritic