عشیبلغتنامه دهخداعشیب . [ ع َ ] (ع ص ) مکان عشیب ؛ جای گیاهناک . (منتهی الارب ). محلی که عشب و علف در آن بسیار باشد. (از اقرب الموارد). || مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ). رجل قص
عشیبةلغتنامه دهخداعشیبة. [ ع َ ب َ ] (ع ص ) مؤنث عشیب : أرض عشیبة؛ زمین که گیاهش نمایان و بسیار باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).