فردملغتنامه دهخدافردم . [ ف َ دُ ] (ص ) مقابل آفدم به معنی اولی و نخستین است . (یادداشت به خط مؤلف ).
فردمیلغتنامه دهخدافردمی . [ ف َ دَ ] (اِخ ) رباح بن ذؤابةبن رباح بن عقبةبن عبداﷲ تجیبی الفردمی المصری . از سالم بن غیلان روایت کند و از او ابن عفیر روایت دارد. (لباب الانساب ).
وجدان فردمدارhumanistic conscienceواژههای مصوب فرهنگستانسنخی از وجدان که نه براساس ترس از اقتدار بیرونی بلکه با معیارهای فردی هدایت میشود
فرد مکانیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ک، اپراتور، مکانیسین، تکنیسین، صنعتگر، مهندس، استادکار، مکانیک لولهکش، جوشکار، مونتاژکار، آهنگر، کانالساز، برقکار، آرماتوربند، آپاراتی، آپ