فرداًفردلغتنامه دهخدافرداًفرد. [ ف َ دَن ْ ف َ ] (از ع ، ق مرکب ) یک یک . یگان یگان . (ناظم الاطباء). یکایک . (یادداشت به خط مؤلف ) : درویشان را فرداًفرد التماس کرد که از حضرت خواج
فردالفردلغتنامه دهخدافردالفرد. [ ف َ دُل ْ ف َ ] (ع اِ مرکب ) این آن است که او را عددی فردبشمارد فرد بار، چون نُه که او را سه ، به سه بار بشمرد و چون پانزده که پنج او را به سه بار ب