فعیللغتنامه دهخدافعیل . [ ف َ ] (ع مص ) از اوزان مصادرعرب و آن بیشتر دلالت بر سیر دارد چون رحیل . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) بیشتر وزن صفت مشبهه است ، مانند: علیم ، حکیم ، رحیم ،
فعیل زمدلغتنامه دهخدافعیل زمد. [ ف َ زُ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش شوش شهرستان دزفول ، دارای 600 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول عمده اش غله ، دیمی و کنجد است . (از فرهنگ جغرافیایی
فعیلاسوسلغتنامه دهخدافعیلاسوس . [ ] (معرب ، اِ) گیاهی است از جنس عرطنیثا که بخور مریم است . (فهرست مخزن الادویه ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).