همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

truncate

ˈtrəNGˌkāt

دیکشنری

کوتاه شدن، کوتاه کردن، بی سر کردن، بریدن، شاخه زدن، ناقص کردن

جست‌وجوی دقیق

truncate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوتاه شدن، کوتاه کردن، بی سر کردن، بریدن، شاخه زدن، ناقص کردن

نوک‏بریده

truncate

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ویژگی برگی که به نظر می‏رسد نوک آن بریده شده است

جست‌وجوی مشابه

truncates

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوتاه می شود، کوتاه کردن، بی سر کردن، بریدن، شاخه زدن، ناقص کردن

truncated pyramid

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هرم زده

truncated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوتاه شده، کوتاه کردن، بی سر کردن، بریدن، شاخه زدن، ناقص کردن

truncatella

دیکشنری انگلیسی به فارسی

truncatella

توزیع بریده

truncated distribution

واژه‌های مصوب فرهنگستان

توزیع حاصل از حذف مقادیر بزرگ‌تر یا کوچک‌تر از مقداری معین از تکیه‌گاه یک توزیع مفروض

جست‌وجوی متن

بریدن بخشی از چیزی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

truncate

زدن بخشی از چیزی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

truncate

کوتاه کردن بخشی از چیزی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

truncate

truncatella

دیکشنری انگلیسی به فارسی

truncatella

پرچ گوشه (بلورها و مخروطات و اجسام)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

truncated