treatدیکشنری انگلیسی به فارسیدرمان شود، چیز لذت بخش، رفتار کردن، درمان کردن، تلقی کردن، سالم کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، مربوط بودن به، مهمان کردن، درمان شدن
retreatدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب نشینی، انزوا، کناره گیری، گوشه عزلت، عقب نشستن، عقب رفتن، عقب نشینی کردن