tousleدیکشنری انگلیسی به فارسیمشغول کردن، ژولیدگی، ژولیدگی مو، نزاع، بر هم زدن، اذیت کردن، چروک شدن، پریشان کردن، مچاله کردن
رابطۀ تالی ـ فیشرTully-Fisher relationواژههای مصوب فرهنگستانرابطهای ناشی از همبستگی بین پهنای خط 21 سانتیمتری هیدروژن و قدر مطلق (absolute magnitude) کهکشانهای مارپیچی
ژتولیلغتنامه دهخداژتولی . [ ژِ ] (اِخ ) نام سرزمینی مسکن قوم ژِتول به افریقا در جنوب اقیانوس اطلس بروزگار قدیم .
تولیلغتنامه دهخداتولی . (اِخ ) دهی از دهستان ترگور است که در بخش سلوانای شهرستان ارومیّه واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تولیلغتنامه دهخداتولی . (اِ) به زبان مغولی به معنی آینه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولی (اِخ ) شود.