thinkدیکشنری انگلیسی به فارسیفکر، اندیشیدن، فکر کردن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن، خیال کردن، خیال داشتن، عقیده داشتن
tentsدیکشنری انگلیسی به فارسیچادر، خیمه، چتر، سایبان، توجه، ساباط، نوعی شراب شیرین اسپانیولی، طاق، توجه کردن، خیمه زدن