فهدلغتنامه دهخدافهد. [ ف َ ] (ع اِ) یوز. ج ، افهد، فهود. (منتهی الارب ). یوز. پوزپلنگ . (فرهنگ فارسی معین ). در رنگ چون پلنگ و به طبع چون سگ باشد. (یادداشت مؤلف ). وحوش را بدا
فهدلغتنامه دهخدافهد. [ ف َ هََ ] (ع مص ) خوابیدن و غفلت ورزیدن از آنچه لازم و ضروری بود. || همچو یوز گشتن در خواب و تمدد آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَهد شود.