فارقینلغتنامه دهخدافارقین . [ رِ ] (اِ) ظاهراً معرب پارگین . (یادداشت بخط مؤلف ). جایی است که گندآب حمام ها و آشپزخانه ها از آن گذرد و به خارج شهر رود : ... و فارقین که گردبرگرد
فارسینجلغتنامه دهخدافارسینج . [ ن َ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 40 هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد و 15 هزارگزی جنوب خاور سنقر واقع است . جا
فارسینجلغتنامه دهخدافارسینج . [ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش اسدآباد شهرستان همدان که در جنوب باختری بخش واقع شده . از طرف شمال و باختر به بخش سنقر کلیایی از طرف جن
فارفینلغتنامه دهخدافارفین . (اِخ ) شهری در روم . (ولف ) : یکی هندیا و یکی فارفین بیاموختشان زند و بنهاد دین . فردوسی .در نسخه های دیگر شاهنامه و از جمله در چ بروخیم (ج 8 ص 2299)،