فاتلغتنامه دهخدافات . (اِ)سرنوشت . تقدیر. || مرگ : فات یافتن ؛ مردن .(ناظم الاطباء). || (ع اِ) نام گیاهی یا دارویی . (اقرب الموارد).
کفاتلغتنامه دهخداکفات . [ ک َف ف ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شیر. اسد. (از اقرب الموارد).
کفاتلغتنامه دهخداکفات . [ ک ِ ] (ع اِ) فراهم آوردنگاه چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جایی که درآن فراهم آیند و جمع شوند. (از اقرب الموارد). جایی که مردم جمع شو
کفاتلغتنامه دهخداکفات . [ ک ِ ] (ع مص ) با کسی پیشی گرفتن در دویدن . مکافتة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). پیشی گرفتن . (از اقرب الموارد). و رجوع به کَفت (ع مص ) شود.
کفاتلغتنامه دهخداکفات . [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کافی . مردان کافی و با کفایت و درست و کامل و فاضل و کارکن و مردان قابلی که از عهده ٔ تکالیف امور محوله ٔ بخود بخوبی برمی آیند. (از