thickeningدیکشنری انگلیسی به فارسیضخیم شدن، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن
سیال گرانشوندۀ برشیshear thickening fluid, dilatant fluid, dilatant 2واژههای مصوب فرهنگستانسیالی دارای ذرات نامنتظم که گرانرَوی ظاهری آن براثر افزایش آهنگ برش زیاد میشود
گرانشوندگی برشیshear thickening, dilatancyواژههای مصوب فرهنگستاندر سیالات غیرنیوتنی، پدیدۀ افزایش گرانرَوی سیال تحت تنش برشی
گرانشوندگی کششیtension thickeningواژههای مصوب فرهنگستانافزایش گرانرَوی کشامدی با افزایش آهنگ کُرنش در شارش کشامدی پایا
بلیتگیری همراهmobile ticketing/ mobile-ticketing, M-ticketingواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از افزارههای مخابراتی همراه برای خرید بلیت بهجای فروش ازطریق افزارههای متعلق به بهرهبردار