tenureدیکشنری انگلیسی به فارسیمنصوب شدن، تصدی، تصرف، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، اشغال، علاقه، خواست
tenuresدیکشنری انگلیسی به فارسیدوره ها، تصدی، تصرف، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، اشغال، علاقه، خواست
هیئت ممیزهpromotion and tenure committeeواژههای مصوب فرهنگستانهیئتی که برطبق آییننامة داخلیِ مؤسسة آموزش عالی وظیفة ارزشیابی برای ارتقای اعضای هیئت علمی را بر عهده دارد