فیضانلغتنامه دهخدافیضان . [ ف َ ی َ ] (ع مص ) بسیار شدن آب ، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب ). لبریز شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || لبالب رفتن رود. || آشکار کردن راز را. (منتهی ا
فیضانفرهنگ انتشارات معین(فَ یَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بسیار شدن آب و سرریز شدن آن ، لبریز شدن . 2 - (اِ مص .) ریزش ، ریزش آب .
فیضانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فراوان شدن آب و روان گشتن آن؛ فروریختن آب از ظرفی یا از جایی از کثرت آن.۲. لبریز شدن.
فضانوردفرهنگ انتشارات معین(فَ. نَ وَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که با سفینة فضایی به فضا سفر می کند، فضاپیما، کیهان نورد.