گفتم
تارتر، قیر مالیدن به، قیر زدن، ازردن
تار و پودر
taurid
دالبر دالبر
سپری شده، درنگ کردن، تاخیر کردن
پرورش داده نشده
altared
پیشرفت کرد
خیره شدم، خیره شدن، خیره نگاه کردن، سیخ ایستادن، رک نگاه کردن
بی رحمانه