واحد ضبط ویدئوییvideo tape recording unitواژههای مصوب فرهنگستانواحدی که تجهیزات و دستگاههای ضبط ویدئویی در آن مستقر شود * در زبان فارسی برای این واحد تلویزیونی "واحد امپکس" به کار رفته است.
متصدی دستگاه ضبط صداtape recorder operator, sound recordist 2واژههای مصوب فرهنگستانفردی که مسئول دستگاه ضبط صدا در صحنه است متـ . متصدی دستگاه ضبط
tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن
نوار 4tapeواژههای مصوب فرهنگستان1. نسوج بافتهشدۀ باریک با عرض کمتر از بیست سانتیمتر 2. نواری از یک مادۀ فلزی یا بسپاری که پس از پیچیده شدن به دور بسته با یک بست فلزی محکم میشود