tackدیکشنری انگلیسی به فارسیتساوی، رویه، میخ سرپهن کوچک، پونز، مشی، خوراک، میخ زدن، ضمیمه کردن، پونز زدن
بازة نوچیtack range, tack stage, adhesive tack rangeواژههای مصوب فرهنگستانبازة زمانیای که در آن چسب، پس از آغشتن زیرآیند (substrate) به آن، در دما و رطوبت مشخص و در حالت خشک، نوچ باقی میماند
خالجوشtack weldواژههای مصوب فرهنگستانهریک از جوشهای کوچک فاصلهدار برای همراستا نگاه داشتن قطعات در حین جوشکاری اصلی