تعریف ترادفیsynonym definition, synonymic definition, definition by synonyms, synonymous definition, synthetic definitionواژههای مصوب فرهنگستانتعریفی که در آن از مترادف یا مترادفهای یک مفهوم برای توصیف آن استفاده میشود
مترادف ۳synonym 1واژههای مصوب فرهنگستانهر یک از نامهای دارای مصداق یگانه که یک یا عدهای از گیاهشناسان، بهدلیل نامعتبر بودن یا تشخیص آرایهشناختی، آن را نپذیرفتهاند و درنتیجه مهجور شده است
هممعناsynonym 2واژههای مصوب فرهنگستانهر واحد واژگانی که با واژه یا واژههای دیگر دارای معنی یکسان باشد متـ . مترادف
هممعنای مطلقabsolute synonymواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هممعنا که بهفرض وجود، ازهرنظر و در همۀ بافتها با واژه یا واژههای دیگر دارای معنی یکسان باشد متـ . مترادف مطلق