11 مدخل
swatted، با مگس کش زدن، ضربت سخت خوردن یازدن، چمباتمه نشستن
رنده شده، باریکه باریکه، ساخته شده از تکههای باریک
scatted، گم شدن، دور شدن
سوپراستارها، مگس کش، ضربت سخت زننده
متوقف شد، جان کندن
کتک زدن، کشمکش کردن
swatter
hitter, striker, swatter
flapper, flyswalter, swatter