22 مدخل
کشیدن
slacking، شل کردن، سست کردن، کساد کردن، ضعیف کردن، فرو نشاندن
گسستن، گونی، چتایی، غارتگری
snacking
زدن، زیستن
smackingly
swanking، قروغمزه امدن
slackingly