سراضربلغتنامه دهخداسراضرب . [ س َ ض َ ] (اِ مرکب ) دارالضرب . (رشیدی ). ضرابخانه : در سراضرب عقل و نفس و فلک ناقدی باش و جز بصیر مباش . سنایی .هرچه آن نقد دور گردون است از سراضرب
سرضربvolleyواژههای مصوب فرهنگستانضربه (shoot) یا پاسی (pass) که پیش از تماس توپ با زمین به آن زده شود