فعالیت پسینsuccessor activity, successor 2واژههای مصوب فرهنگستانفعالیتی زمانبندیشده که بنابر یک رابطۀ منطقی پس از فعالیت پیشین انجام میپذیرد
تالی بلافصلimmediate successorواژههای مصوب فرهنگستانعددی طبیعی که یک واحد بزرگتر از عدد طبیعی مفروض باشد
تالیsuccessor 1, consequent 2واژههای مصوب فرهنگستان1. عدد صحیحی که بلافاصله بعد از یک عدد صحیح مفروض میآید 2. گزارۀ دوم یک استلزام منطقی
جانشیندیکشنری فارسی به انگلیسیacting, alternate, deputy, double, fill-in, quid pro quo, relief, replacement, stand-in, substitute, successor, surrogate
تالی بلافصلimmediate successorواژههای مصوب فرهنگستانعددی طبیعی که یک واحد بزرگتر از عدد طبیعی مفروض باشد