مزاحمدیکشنری فارسی به انگلیسیalbatross, annoying, besetting, bothersome, disruptive, encumbrance, party pooper, hindrance, intruder, intrusive, molester, obtrusive, pest, pestilent, stalker, trouble, vexatious, besetting
آزارگر رایانهایcyberstalkerواژههای مصوب فرهنگستانفردی که با استفاده از نامۀ الکترونیکی یا پیامفوری یا با ارسال پیام به یک وبگاه یا گروه گفتوگو (discussion group) برای افراد مزاحمت ایجاد میکند که نوعی جُرم به حساب میآید متـ . رایاآزارگر