سقارلغتنامه دهخداسقار. [ س َق ْ قا ] (ع ص ) کافر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنکه غیرمستحق لعنت را بسیار لعنت کند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دروغگو. (م
موسقارلغتنامه دهخداموسقار. [ س ِ ] (معرب ، ص ، اِ) موسیقی دان و دانای علم موسیقی . (ناظم الاطباء). || موسیقار. علم موسیقی . رجوع به موسیقار شود.- ارباب موسقار ؛ دانایان علم موسیقی