scaresدیکشنری انگلیسی به فارسیترسناک، هیبت، خوف، رم، سهم، بیم، رمیدگی، ترساندن، رم دادن، چشم زهره گرفتن، گریزاندن، ترسیدن، هراس کردن
scoresدیکشنری انگلیسی به فارسینمرات، امتیاز، نمره، نمره امتحان، چوب خط، حساب، نشان، حساب امتیازات، مارک، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداختن، با چوب خط حساب کردن
squarerدیکشنری انگلیسی به فارسیsquarer، مربع، جذر، چهار گوش، برابر، گوشه دار، چارگوش، حسابی، منصف، منظم، راست حسینی