squaredدیکشنری انگلیسی به فارسیمربع، مربع کردن، مجذور کردن، چهارگوش کردن، بتوان دوم بردن، وفق دادن، جور دراوردن، واریز کردن
اختلافجرم مجذوریmass-squared differenceواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف میان مربع جرمهای دو نوع نوترینو
میانگین توان دوم خطاهاmean squared error/ mean square error, MSEواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین توان دوم انحراف یک برآوردگر از مقدار واقعی آن