رطابةلغتنامه دهخدارطابة. [ رَ ب َ ] (ع مص ) تر و تازه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): رطابه ٔ چیزی ؛ ترگشتن آن ، مقابل خشک شدن و بمجاز گویند: رطب لسانی بذکرک .
رتبةدیکشنری عربی به فارسیطلب شده , ترتيب , نظم , شکل , سلسله , مقام , صف , رديف , قطار , رشته , شان , رتبه , اراستن , منظم کردن , درجه دادن , دسته بندي کردن , انبوه , ترشيده , جلف