17 مدخل
از بین بردن، اسراف، ولخرجی، برباد دادن، تلف کردن
رها شده، برباد دادن، تلف کردن
خرابکاری
زخم معده
سرخوردگی، برباد دادن، تلف کردن
رها کردن، برباد دادن، تلف کردن
squander
squander, lavish, waste
squandermania
dissipate, squander, waste
misspend, splurge, squander, waste