spurtدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپرد، جهش، جنبش تند و ناگهانی، کوشش ناگهانی و کوتاه، خروج ناگهانی، جهش کردن، پاشیدن
sportدیکشنری انگلیسی به فارسیورزش، بازی، سرگرمی، شوخی، الت بازی، نمایش تفریحی، شکار و ماهیگری و امثال آن، بازی کردن
spurtsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپرد، جهش، جنبش تند و ناگهانی، کوشش ناگهانی و کوتاه، خروج ناگهانی، جهش کردن، پاشیدن
spurtsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپرد، جهش، جنبش تند و ناگهانی، کوشش ناگهانی و کوتاه، خروج ناگهانی، جهش کردن، پاشیدن
spurtsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپرد، جهش، جنبش تند و ناگهانی، کوشش ناگهانی و کوتاه، خروج ناگهانی، جهش کردن، پاشیدن
جهش رشدgrowth spurtواژههای مصوب فرهنگستاندورۀ 8 تا 24 ماهه در دورۀ بلوغ که در طی آن میزان رشد به حداکثر میرسد
جهش رشدی بلوغpubescent growth spurtواژههای مصوب فرهنگستانرشد سریع استخوانها و ماهیچهها در پی افزایش ترشح هورمون رشد در دوران بلوغ نیز: جهش رشدی نوجوانی adolescent growth spurt