رأی ناهمگنsplit ticket 2واژههای مصوب فرهنگستانرأی به نامزدهای حزبهای مختلف در یک انتخابات برای تصدی چند منصب
splitدیکشنری انگلیسی به فارسیشکاف، انشعاب، نفاق، ترک، رخنه، دو بخشی، چاک، شکافتن، خرد وقطعه قطعهکردن، دونیم کردن، از هم جدا کردن، فتق داشتن