spareدیکشنری انگلیسی به فارسییدکی، یدک، ذخیره، دریغ داشتن، چشم پوشیدن از، بخشیدن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن، عوضی، لاغر، نحیف، نازک، کم حرف
زاپاسspare tyre, conventional full-sized spareواژههای مصوب فرهنگستانچرخی اضافی در خودرو که در صورت لزوم با چرخ پنچرشده تعویض میشود
sparesدیکشنری انگلیسی به فارسیقطعات، یدک، ذخیره، دریغ داشتن، چشم پوشیدن از، بخشیدن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن