spanدیکشنری انگلیسی به فارسیطول، گستردگی، محدوده، پوشش، وجب، ظرفیت، اندازه، مدت معین، یک وجب، فاصله معین، وجب کردن، اندازه گرفتن، پل بستن، تاق بستن
پهنه 2span 2واژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ شعاعی مقطع ماهیوار گردنده از بُن پرّه تا نوک آن متـ . پهنۀ پرّه blade span
دهانه ۶span, chord, bearing distanceواژههای مصوب فرهنگستانعرض هر درگاه یا فاصلۀ میان دو پایۀ (pier) هر ساخته، مانند قوس و پل و گنبد